• وبلاگ : يار جکيگوري
  • يادداشت : زمان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شاداسما 
    سلام
    آقا چرا شما اينقدر دم از نااميدي ميزنيد آخه؟
    يعني اين حس با خوندن اين پست که به من القا گرديد :دي
    ولي اين قسمت متنتون جالب بود:

    عصر به عصر بساط چايي را بر ميداشتم و ميرفتم سر قبرم و کلي با خودم حرف ميزدم
    پاسخ

    سلام آبجينه اينهايي که نوشتم اصلا از سر نا اميدي نيست ، اتفاقا من آدم اميدواري هم هستمولي بحث من اينه که خوشبختي که ما فکرشو ميکنيم تو اين دنيا نيستمن به بهشتي که ميخوام رسيدم