سلام داش داود
گل گفتي بخدا ايول داري$سخن از دل پاره پاره من گفتي حالا که دارم اينو را برات مي نويسم دو روزي از خريت خودم به تنگ آمدم نمي دونم به کي ديگه اعتماد کنم به کي خوبي کنم اصلا" مگه من بايستي هميشه به همه سواري بدم بعدم تو خيال خودم فکر کنم چقدر آدم لوتي صفتي هستم بعدشم خودخواهي ديگران نديد بگيرم به خودم بگم تو بزرگي کن ببخش کوتاه بيا و دوباره خودم خودمو خر ديگران مي کنم ؛فکر مي کنم تو اين چند سال تو منو بهتر از بقيه مي شناسي ولي چه کنم من از اون دسته خر هاي ناياب هستم که ميدونم خرم يا دارند خرم مي کنند اما بازهم هم خريت مي کنم و سواري ميدم نمي دونم خريت تو وجودم يا اينکه چون حرام زادگي ندارم همه تو پيشونيم ميخوانند خرم و با يک پرش سوارم ميشند حال اگه يه راه حلي داري که با اين روحيات مزخرف من جور در مياد بگو ببينم افاقه مي کند يا چون مني خر شودم تا ثريا خريتم ادامه دارد