• وبلاگ : يار جکيگوري
  • يادداشت : كلاهي براي داود
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مادر جان همسايه 
    خدا خبد کونه داوووووووووود با اين رفيقاعتيقت فقط اونکه ليسانداره خيلي خووووووووووووووووبهمادر جان
    پاسخ

    ايول مادر جان همسايه شما چطورين اون وقت؟؟
    + آيس 

    سلام

    آنياک عجب سوال بجايي پرسيده!

    چقدر جواب اندر سوالش نهفته!!!!!!:))

    پاسخ

    وات ؟؟ لا افهم
    + آسمان مهر 
    سلام دادا
    چطوري؟
    خوبي؟ خوشي؟ :)
    اين سه تا خاطه ي آخري رو نخونده بودم همش رو با هم خوندم.
    حتي يکي از پست هات رو هم نميشه از دست داد.

    تا بعد ...
    پاسخ

    سلام دادا نوکرتم ، لطف دارين
    لطفهاي شماست که باعث ميشه بتونم ادامه بدم
    + انياك 
    سلام

    يه سوال : يني چي يكي كلاتونو گلابي كرده بود ؟
    پاسخ

    يعني شيطون گولشون زده بود برش داشته بودند واسه خودشون

    به نام خداي مهربون

    سلام دادا

    من که خوبم شما خوبي

    ميگم اين داستان عبرتي شد که پاتو تو کلاه کس ديگه نکني

    خلاصه نه دادا اگه کارشناسي نرم دو ترم ديگه جا هنوز فاصه هستش تا سربازيم

    اصلا من برم خدمت ، خدمت کجا بره ؟

    خلاصه که بازم دستتون درد نکنه که منو تحمل کردبن به من که خوش گذشت اگه به شما بد گذشت شرمنده

    ايشالله تهران بيايين در خدمتتون باشيم

    فعلا

    پاسخ

    نوکرتم داداش شما سرور مايي
    سلام ممنون که تولدم رو تبريک گفتين خوشحالم کرديد
    وبلاگ من با دو موضوع:يک انشا و يک شعر با نام عشق به روز شد
    منتظر حضور گرم شما هستم[گل]
    + حيات طيبه 
    سلام دادا .. چطوري خوبي ؟
    چرا من اينو نخونده بودم
    ميگما....... به قول خانوم گويا برعکس رژه نرفتي ؟

    اتفاقا يه بار اخوي ما (خدا تو قرآن گفته داود :d) ساعتاي 12 و 1 شب بود ميخواست بره شيراز براي دوره آموزشي.
    با موتور خواستم برسونمش ترمينال ، وقتي رسيديم پاي اتوبوس که راه بيفته يهو يادش اومد اي وااااااااااااااي کلاهمو نياوردم
    با کلي دردسر و خواهش تمنا از اهالي انوبوس و مسافرا برگشتيم خونه کلاهشو گذاشت رو سرش و دوباره راه افتاديم ...
    بعد چون دير بود و خيلي هم تند ميرفتم، از پشت سر من داد زد وايساااااااااااااااا کلاهم پريد تو خيابون
    تا اومدم ترمز کنم يه 200 ، 300 متري کلاهش توي خيابون داشت چرخ ميزد ...
    بنده خدا داشت گريه اش ميگرفت و من داشتم ميخنديدم

    حالا نقل قضيه ي شماست ....


    پاسخ

    هههههههههه
    اي ول دادا حالا ديگه سربه سر داودا ميذاري ؟
    + عروس بانو 
    جواب اين نظرتون باشه به اميد خدا چند ماه ديگه ميدم. فقط حتما يادتون باشه ها
    برسا هم ايشالله من بعد مجددا هستم.
    پاسخ

    اميد به خدا ايشاالله که همين روزا خبراي خوشي از جانب شما ميشنويم آبجي
    + 2066 
    سلام

    :D
    حالا کچل شدي يا نه؟ :D
    پاسخ

    سلام دادا هنوز يه چهار تا پر مو واسم مونده که کم کم داره کفش پيدا ميشه
    + گوياي خاموش 
    به نام خدا

    سلام مجدد

    اختيار داريد، شوخي کردم..

    راستي کامنتتون واقعاً خالي بود يا من خالي مي بينم؟
    پاسخ

    بله خالي بود البته ، به علت اينه که من تو تاپيک خاطرات خدمت برسا هم ثبتش ميکنم واسه همين کسي ديگه اينجا نمياد
    در ضمن منم تو وبلاگ شما نظر دادم ولي نميشه ثبتش کرد
    + گوياي خاموش 
    به نام خدا

    سلام


    خون رساني درست شد خداروشکر؟ باعث نشد توي رژه در جهت مخالف حرکت کنيد؟
    پاسخ

    نخير مثل اينکه هنوزم يکي نه يکي خون ميرسه و متاسفانه تعطيل تعطيله