سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























یار جکیگوری

استاد داود در تک بیتی های خود میفرماید که:

مجنون به فکر لیلی و لیلا خودش مجنون به غیر

یارب بکن در انتها این قصه را ختم به خیر

در جایی دیگر در ترانه ای که استاد فرهاد اون را خونده شاعر میفرماید:

امروز در این شهر چو من یاری نیست

آورده با بازار و خریداری نیست

آنکس که خریدار بدو رآیم نیست

وآنکس که بدو رآی خریدارم نیست

هر چی فکرشو میکنم وهر چقدر تحقیق کردم، در مورد عشق هیچ قانونی پیدا نکردم، همیشه یه جای کار میلنگه، البته خیلی ساله که من خبری از عشق واقعی تو زندگی های مردم ندیدم، ممکنه زن و شوهری با هم سالها زیر یک سقف زندگی کنند ولی این دلیلی بر عشقشون نیست، بیشتر تو این زندگی ها یک نفر داره از خودگذشتگی میکنه، بیشتر زن و شوهر ها همدیگر را تحمل میکنند، قدیم برای زنها زندگی مشترک سوختن و ساختن معنا شده بود و به خانه بخت رفتن با لباس سفید و برگشتن با کفن سفید بود و به این تحمل زجر افتخار هم میکردند، امروز ولی دختر ها سنت شکنی کردند و تقریبا با عملکردی مثبت در پی پس گرفتن حق پایمال شده چندین قرنی خود هستند، اما به شرطی که این سری از اون ور بوم نیفتند، چیزی که هست هر دختر و یا پسری دقیقا نمیدونند برای چی دارند ازدواج میکنند، یعنی برای فرار از شرایط مجردی دست به این کار میزنند و هر دو گروه هم به دید معجزه به ازدواج مینگرند، یعنی انتظار دارند که یک نفر بیاد و اونها را خوشبخت بکنه و از اون حالت قبلیشون نجاتشون بدهد و تا این طرز فکر همراه هر دختر و پسری باشه سرانجامی جز طلاق در انتظار این افراد نیست، ایکاش روزی برسه که هیچ دختر و پسری بدون علم و برای فرار از مجردی ازدواج نکنند و روزی برسه که لیلی و مجنون با عشق زمینی به عشق آسمانی هم برسند

فعلا کافیه کسی اگه سوال داره بپرسه

دی:


نوشته شده در سه شنبه 93/2/9ساعت 9:18 عصر توسط داود نجفی نظرات ( ) |


Design By : Pichak