سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























یار جکیگوری

اون روز صبح استراحت بودم چون دیشبش افسر نگهبان بودم و تا خود ظهر خوابیدم ، تا اینکه بچه ها از سر کار اومدند و هر کی مشغول به کاری شد و یه مرتبه استوار پ بهم گفت : خطری خیلی تو خواب خرناس میکشی و هی خر و پف می کنی ، اصلا دیشب نذاشتی من بخوابم !!!!

منم ناراحت شدم و گفتم : جدی می گی ؟ آخه خیلی حساس بودم چند بار هم تا صبح کشیک داده بودم ببینم خرناس میکشم یا نه ؟؟ مزاح بود البته !!!

خلاصه رفتم بهداری پیش دکتر وظیفه ی بخت برگشته ای که تازه اومده بود و بچه ی تهران بود بنده خدا رتبه ی 7 کنکور سراری بود ولی بچه ی آقا و زرنگی بود و کلی در مورد این بیماری واسه من صحبت کرد و گفت علت های مختلفی همچون استرس و فشار خون و بد بودن حالت خواب و عوارض مختلفی نیز دارد ، من هم کلی ناراحت شدم و سعی کردم خیلی مهربان تر شوم و به معتادین هم اجازه ی استعمال دخانیات در ملا عام دادم و کلا تختم را هم تنظیک کردم و فشار خون هم که نداشتم چندروز مرتب از رفیقم می پرسیدم که دیشب که من خر و پف نکردم ؟ و گفت : نه خیلی خوب شدی واقعا آفرین من تاحالا ندیده بودم کسی بتونه یه روزه خود درمانی کنه !!! منم کلی ذوق کردم که از هر هنرم هزارتا انگشت میبارد اینکه سهل است !!!

تا اینکه دوباره من شدم افسر نگهبان و به دژبانی رفتم و صبح استراحت کردم و ظهر رفیقم برگشت و و دوباره گلایه کرد که تو دوباره دیشب خر و پف می کردی و تازه متوجه شدم که من دیشب افسر نگهبان بودم و اصلا تو اتاق نبودم که بخوام خر و پف کنم و یادم اومد که اون روز قبلی هم افسر نگهبان بودم و دوست نادان من یکی دیگه را به جای من اشتباه گرفته

ولی کی بوده که جرات کرده سر جای من بخوابه ؟؟؟

مجبور به کمین شدم و تا هفته ی بعد صبر کردم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ولی پیدا نشد که نشد که نشد و ما خدا خدا کردیم که یه وقت استوار ع ( معتاد محترم ) نباشد چون هرکی دیگه بود بهم می گفت ، من هم مجبور شدم ملحفه ی تختم را بشوییم جهندم و ضرر

 

*ادامه دارد*


نوشته شده در شنبه 89/7/17ساعت 9:11 عصر توسط داود نجفی نظرات ( ) |


Design By : Pichak