سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























یار جکیگوری

سلام

خوب میدونم خیلی وقته آپ نکردم ، اما نمیدونم بعضی وقتها چی میشه که آدم میره و فاز غم ، یعنی اصلا نه شعرش میاد نه حرفش میاد و نه میتونه بخنده و نه میتونه بخندونه ، همه ش فکر میکنه که کسیو جایی نداره و از دست همه قطع امید میکنه نمیدونم چه حسیه که ما هر کیسو که میبینیم درونش به دنبال معرفت میگردیم و دوست داریم بتونیم همیشه یه نفرو پیدا کنیم که بتونیم بهش اعتماد کنیم چه در رفاقت با جنس موافق و چه عشق و ازدواج با جنس مخالف ، اما همیشه همه افراد وقتی یه رابطه را شروع میکنند بعد یه مدت یه حسی بهشون میگه که اینم اونی نیست که تو ذهنم بود در صورتی که نمیدونیم اونی که تو ذهنمونه خداست و کسی نمیتونه جاشو بگیره ، اون شخصی که ما تو ذهنمون ساختیم که از همه نظر کامله یه دوست خوبه یه عشق کامله و بی نقص خدامونه و ما به اشتباه در بین انسانها دنبال خدا میگردیم غافل از اینکه خومون هم همون کسی نیستیم که بقیه میخواند ، پس چه شهر شلوغی شده همه داریم دنبال یه نفر میگردیم و همه از دست اون یه نفر فراری هستیم ، چه خوب میشد همه مون اول خودمون را به اون کسی که تو ذهنمون ساختیم نزدیک میکردیم و بعد به دنبال یه همچین شخصی میگشتیم

گاهی وقتها خودش میاد پادرمیونی میکنه میگه عزیزم من اینجام کنارتم هواتو دارم ، اره خیلی کارش درسته ، من خودم از زنده موندنم زیاد خوشم نمیاد ولی دوروز پیش تو جاده دوتا بنده خدا را که پرسنل یه شرکتی بودند که واسه تست رفته بودم اونجا سوار کردم و به سمت خونه راه افتادم و یه اتفاقی افتاد که نزدیک بود هر سه مون جونمون را از دست بدیم و من هیچوقت دوست ندارم و نداشتم باعث مرگ کسی شده باشم ، طوری شده بود که دوتا انتخاب بیشتر نداشتم یا برم زیر کامیون یا برم تو گاردریل کنار جاده چون اصلا اگه ترمز هم میگرفتم ماشین متوقف نمیشد اما گرفتم و یه راه سومی خودش را به من نشون داد ، اونم همون عشقم بود که همیشه کنارمه و میتونم بهش اعتماد کنم خدا جونم دستاتو خیلی دوست دارم عطر دستای پدرمو میده دستایی که همیشه بهشون تکیه کردم و وقتی کنارمه دنیا کنارمه حتی همین الان که پژمرده شده

خداجونم دوستت دارم نه به خاطر اینکه زنده موندم به خاطر اینکه باعث مرگ اون بنده خداها نشدم


نوشته شده در سه شنبه 91/8/9ساعت 10:21 صبح توسط داود نجفی نظرات ( ) |


Design By : Pichak