سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























یار جکیگوری

سلام ببخشید دیر اومدم داشتم روی این شعرم کار میکردم

من در پی کمالم تا به ابد بکوشم

من مست روی یارم بی آنکه می بنوشم

مستم کند چنانچه بیخود زخود بگردم

بی او اگر بمانم من باز هم بگندم

من خاک تشنه و آب شکلم دهد چه آسان

کی باشم از حرارت من لحظه ای هراسان

بی باد ساکنم من روی زمین پستی

در آسمان بجویم رمز و رموز هستی


نوشته شده در دوشنبه 91/6/20ساعت 8:30 عصر توسط داود نجفی نظرات ( ) |

خوب بازم سلام میکنم خدمت دوستان ، اینم شعر جدیدمه که با کمک یه دوست عزیز یکم اصلاح شد ، البته ادامه داره ولی خوب الان میذارمش تا بعدا کاملش کنم


جدید ترین اثر دادا داود:
ببین مارو که ما دهه ی شصتیم
نخوردیم می ولی سالهاست که مستیم
از اول لحظه ی پیدایش ما
ببرد از بین عراق آسایش ما
درون گوشمون غیر از لالایی
صدای بمب بود و تیر هوایی
خلاصه جنگه اونروزا تموم شد
چه روزایی که بر ماها حروم شد
نفهمیدیم چطور ما درس خواندیم

نوشتند عشق ولی ما ترس خواندیم
رسید آن درس هم روزی به پایان
و بیکاری چه زیبا شد نمایان
بگفتند کار کمه نیرو زیاده
بچرخیدیم جهان راما پیاده
گذاشتیم مدرکامون توی کوزه
فرستادیم همونطوری به موزه

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/26ساعت 9:53 صبح توسط داود نجفی نظرات ( ) |

سلام به هم دوستان گلم

امروز تولد این وبلاگ منه، خودمم نمیدونستم دیشب یهویی چشمم افتاد به تاریخ افتتاح این وبلاگی ، خیلی دلم گرفت که سه سالش شده و من یه بارم براش تولد نگرفته بودم ، حالام طوری نیست اون دوسال اول که عقلش نمیرسید چی به چیه که!!! الانه واسه خودش بزرگ شده پدر سوخته ، خوب به همین مناسبت جشن تولدی در خیابان بعدی شهر ما برگزار میشه که هرکی تونست پیدا کنه تشریف ببره و مارا خوشحالش کنه ، آما ناگفته نماند که وسیله ایاب و ذهاب هم درب مجلس منتظر ماست بیا تا برویم ، شربت و کیک مهیاست بیا تا برویم ، اما برای اینکه ممکنه آدرسو پیدا نکنین قبلش کادو ها را به آدرس من برفسین تا وقتی دارین دنبال مکان میگیردین دستتون خسته نشه ؛ حالا هم دیگه وقتتون را نمیگیرم که برین آماده بشین و بتونین یه کادوی مناسب خریداری کنین ، ناگفته نماند که ناگفته بماند بد نیست ، فعلا هم من رفتم با اجازه ایشالله به زودی با یک  فروند شعر جدید بر میگردم


نوشته شده در جمعه 91/5/6ساعت 10:39 صبح توسط داود نجفی نظرات ( ) |

سلام به همه دوستای گلم ، اول که حدس بزنین منظور شاعر از عنوان یادداشت چیه؟؟؟

بعدشم بریم سراغ شعر مخصوص تولدم

رسیده باز دوباره نوزده تیر

ومن یک سال دیگر گشته ام پیر

به جز سختی از این دنیا ندیدم

از این انسان نماها دل بریدم

نمیخواهم دگر زنده بمانم

از این دنیا دگر چیزی بدانم

به پایانش رسیده صبر داود

خداوندا بکن دنیا تو نابود

برام دعا کنین که به آرزوم برسم، دگه خوشم نمیاد زنده باشم


نوشته شده در شنبه 91/4/17ساعت 12:59 عصر توسط داود نجفی نظرات ( ) |


Design By : Pichak