یار جکیگوری
ببخشید اگه دیر به دیر میام اینجا آخه این روزا به خاطر بیکاری حوصله ندارم تو هنگ ما استوارها چند روز یک بار کمک افسر نگهبان میشدن و باید از شب تا صبح بیدار میموندم تا به پست ها سرکشی کنن در عوض فردا صبح رو کامل استراحت میکردند ، منم یه روز که داشتم استراحت میکردم احساس کردم یه سگ بالا سرم وایستاده که یهو یه پارس بلند کرد و من بلند شدم تا 100 متر دویدم ،ولی دیدم کسی پشت سرم نیست ، گفتم : زکی ، این کی بود پس ؟ برای دونستنش رفتم به پشت پنجره دیدم یک دستگاه سگ کحترم به قائده دوتا شیر تو قفسه و داره از دهان گشادش آب میچکه و داره به من نگاه میکنه که یهو سرکار الف اومد و گفت چطوری استوار ؟ گفتم : این خره دیگه کیه ؟ گفت : سگ مواد یابه و قیمتش هم به ریال از جنابعالی بیشتره ، خیلی هم باهوشه منم گفتم : پس صد در صد ای کیو شون هم از بنده و جنابعالی بیشتره ، که وی هم تائید کرد و رفت چند روز بعد : اه اه اه این مگه همون سگه نبود که چندروز پیش آوردینش تو هنگ ؟ آره خوب چرا دارین پسش میفرستین ؟ آخه خله هان تو که میگفتی از ما باهوش تره پس چی شد ؟ نمیدونم از دم به همه ماشین ها گیر داد ولی تو هیچ کدوم مواد نبود هه هه سگ قلابی بهتون انداختن دوباره چند روز بعد: استوار فهمیدی چی شده ؟ هان؟ فهمیدیم که چندتا از مواد فروشا مواد مخدر را ذوب کردند و توی جاده ریختن و هر چی ماشی رد میشده بوی مواد میگرفته و سگه هم برای همین جلوی همه ماشینارو میگرفته قرنیا سگ دربه در بهش بهتون زدین پس ، اون کارش رو درست انجام داده ولی شما گول خوردین ، خوب ولش کن حالا سگه چی شد ؟ هیچی پس فرستادیمش
Design By : Pichak |