یار جکیگوری
یه روز یکی از بچه ها که سرباز پشتیبانی بود یه دونه سس مایونز با خودش آورد تو اتاق ؛ ما هم که چیزی نداشتیم که بخواهیم باهاش سالاد درست کنیم !! پس باید چیکار کنیم ؟ تا اینکه بازهم داودخطر دست به فکر شد و تصمیم خوبی گرفت می خوام سالاد درست کنم سالاد چیه ؟ الویه حالا چی میخواد ؟ قرنیا ، خوب تخم مرغ و سیب زمینی و خیار شور و نخود سبز و مرغ و سس که ما فقط تخم مرغ و سیب زمینی و سس داشتیم و بقیه را تو اون دو سال اصلا ندیده بودیم ، خوب یعنی میبایست چکار میکردیم از اونجایی که واسه داودخطر ، نمیشه و نمی تونم و نمی خورم و نمی رم و نباید معنی نداره ، بنده تصمیم گرفتم سالاد را بدون اون چیزا درست کنم ، یعنی فقط با تخم مرغ و سیب زمینی و سس که البته بعد از یه نصفه روزی که طول کشید سیب زمینی ها با المنت پخته بشند شروع کردیم با ته لیوان به کوبیدن اونها و مخلوط کردنشون حالا دیگه هرکی هرچی دم دستش بود میریخت تو سالاد یکی قند و یکی نمک و یکی پیاز و بادمجون و خلاصه سالاد الویه ای شد بی نظیر که مدتها ما را مشتری دائم سرویس های غیر بهداشتی هنگ کرده بود ؛ ولی ارزشش را داشت برای اولین بار انقلابی ایجاد کردیم و شام غذایی غیر از ماکارونی خوردیم ، آخه با اون امکانات تنها چیزی که میشد درست کنیم همین بود ، چون ما گاز نداشتیم و فقط میشد با المنت غذا و چایی درست کنیم ، البته معتادین محترم هنگ هم یک پیک نیک داشتند که چون شبانه روزی در حال انجام عملیات بودند هیچ وقت نمیشد از اون استفاده کرد و تو جکیگور هم گاز گرون بود ؛ ناگفته نماند که هنگ ما شام میداد ولی از اونجایی که معده انسان در روز فقط یک وعده غذای داغون میتونه بخوره ماهم ترجیح می دادیم شام خودمون درست کنیم آخه یا تخم مرغ و سیب زمینی میدادند و یا سیب زمینی و تخم مرغ !!!!! بعضی وقتا هم لوبیا ، دمپایی ابری ( کتلت ) ، کلا همین که همه ی اونها هم مونده بودند و کسی نمی تونست بخوره ناهار هم که هر خورشی که بود چون کم بود ما مجبور بودیم سرکه رو برنج بریزیم که بتونیم غذا را ببلعیم چون پایین نمی رفت واسه همین بعد از دایناسور ها استوارهای هنگ ما بیشترین خوراک را داشتند چون هم سرکه و هم تحرک زیادشون باعث شده بود معده شون جا باز کنه و مثل خرس غذا بخورند . ادامه دارد
Design By : Pichak |